تورکجه
ایمضالایین

نگذاریم احمدرضا جلالی را اعدام کنند

1384%
۱٬۳۸۴ ایمضا
۱٬۵۰۰ آماج
فرهاد میثمی بو دیلکچه‌نی باشلاتدی

تورکجه یئرینده یوخدو

توضیح ـ آقای فرهاد میثمی زندانی سیاسی، معلم و فعال مدنی، در اعتراض به حکم اعدام احمدرضا جلالی از ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۱ دست به اعتصاب غدا زده است. دولت جمهوری اسلامی اعلام کرده حکم اعدام آقای جلالی تا پایان این ماه به اجرا گذاشته می‌شود. وضعیت خطیر است. هم جان احمدرضا جلالی و هم جان فرهاد میثمی در خطر است. دادخواست زیر را آقای میثمی برای جلب حمایت جهانیان از زندان رجایی‌شهر نوشته است. او با اعتصاب غدای خود، خواستار لغو حکم اعدام احمدرضا جلالی شده‌است.

دکتر جلالی را اول‌بار ۳سال و اندی پیش در کتابخانه‌ی بند ۴ زندان اوین دیدم؛ بسیار لاغر و تکیده، غیرقابل مقایسه با عکس‌هایی که پیش‌تر از او دیده بودم. به‌ندرت از سالن محل حبس‌شان خارج می‌شد. پیش‌تر در اعتراض به تهدیدهای مکرر به اجرای امروز و فردای اعدامش اعتصاب غذا کرده بود و اثرات بازمانده‌ی آن بر جسم و جانش کاملاً هویدا بود. یکی از هم‌اتاقی‌هایش به‌ هم معرفی‌مان کرد و سلام و علیکی بین‌مان رد و بدل شد. آشناییِ شخصیِ بیش‌تری پیش نیامد.

من چند ماه بعدترش از اوین به رجایی‌شهر منتقل شدم. در طی این ایام، هر از چندی درباره‌ی این‌که می‌خواهند حکمش را اجرا کنند می‌شنیدیم، ولی به خیر می‌گذشت. ماه‌های انتهاییِ سال ۹۹ یک روز خبر رسید که او را به رجایی‌شهر آورده‌اند. معلوم بود که معنایش چیست! اما طولی نکشید که او را به اوین بازگرداندند. از تصورِ تجربه‌ای که او هر بار از سر می‌گذراند، جسم و جانم به لرزه می‌افتاد. چند صباحی پیش‌تَرَش با نمونه‌ای از این تجربه‌ی روحی به‌عینه مواجه شده بودم. جوانی را از اوین آورده بودند رجایی‌شهر، طبق اصطلاحاتِ خودشان از مدافعانِ حرم بود و در سوریه جنگیده بود، اما از زمانی نظرش تغییر کرده بود و به روایتِ آقایان خیانت کرده بود و ... . طبعاً حکم اعدام برایش صادر کرده بودند؛ عبرتی هم باشد برای همگنان. صبح آوردندش به اتاق ما، غروب آمدند و گفتند اشتباه شده ... بردندش. در همان نیم‌روز، احوالی که از او دیدم هنوز از ذهنم خارج نمی‌شود. ماجرایش را بارها بازگو کرد. مدام تکرار می‌کرد: "می‌دانم مرا آورده‌اند این‌جا حکمم را اجرا کنند." این که چگونه به مناجات می‌ایستاد و با چه سوز و گدازی راز و نیاز می‌کرد را نمی‌توانم در قالب کلمات منتقل کنم. چند روزی بعدتر شنیدیم که اعدامش کرده‌اند. احوالِ آن روحِ نزار را در آن اندک ساعات حضورش، هنوز که هنوز است در فضای اتاق‌مان حس می‌کنم.

حال تصور کنید انسانی را مدام در چنین احوالی قرار دهند و بعد موقّتاً معلّقش کنند؛ نه یک بار، نه دو بار، ... . شکنجه‌ای بالاتر از این؟ نمی‌خواهم در این‌جا به متنِ پرونده‌ی اتهامی‌اش ورود کنم. اگرچه پژوهشگری که درباره‌ی موضوع پژوهشی‌اش یا محل‌های رفت و آمدش به‌نحوی که نامرسوم نیست با کسانی گفت‌و‌گو کرده باشد، شاید اِهمالی هم انجام داده باشد که در سخت‌گیر‌ترین حکومت‌ها حکمی را هم اقتضا کند ... امّا آخر اعدام؟! آن هم در حالی که خودِ آقایان در روایتِ یک‌طرفه‌شان اذعان دارند که او هیچ دخلی یا عمدی یا طرحی برای ایجاد آسیب به هیچ مکان یا شخص ثالثی نداشته است.

بله، من هم مثل بسیاری دیگر، از اساس با اعدام مخالفم، اما اگر هم بر فرض با وجود حکم اعدام در قوانین موافق می‌بودم، باز هم این حکمِ خاص را نه فقط ظلم، بلکه ظلمِ اندر ظلمِ اندر ظلم می‌دانستم. توجه بفرمایید که مسأله صِرفِ مخالفت با اجرای اعدام دکتر جلالی نیست، بلکه توجه دادن به امری بسیار فراتر و مُضاف بر آن است؛ توجه دادن به این که انسانی را بارها و بارها به مسلخ می‌فرستند و بازمی‌گردانند، آن هم برای گروکِشی‌های متقابلِ سیاسی که "همه می‌دانند"! انجام منظم و تعمّدیِ چنین شکنجه‌ای، خود قطعاً مصداق جنایت علیه انسان است.

از تمام دل‌سوزانِ بشر یا فعالان حقوق او، هر کجای ایران، هر کجای جهان که باشند عاجزانه تقاضا دارم از هر امکانی که دارند برای جلوگیری از این اعدامِ قریب‌الوقوع استفاده کنند. با توجه به ضرب‌الاجلِ اعلام شده تا پایان اردیبهشت، وقت بسیار تنگ است (فقط دو هفته) و هیچ تضمینی هم نیست که این امر را به روزهای پایانیِ ماه موکول کنند. به سهم کوچک خود در تلاش برای توجه دادن به این وضعیتِ فوقِ اضطراری، از صبح روز شنبه ۱۷ اردیبهشت وارد اعتصاب غذای کامل می‌شوم، به‌استثنای صَرفِ یک‌سوم لیوان آب همراه با قرصی که اگر مصرفش نکنم به‌سرعت دچار خونریزیِ گوارشی خواهم شد (و این اگر رخ دهد، کنش در همان یکی دو روز اول مختل می‌شود). قطع یقین، جز با شنیدنِ خبر توقف اعدام احمدرضا جلالی، از این راه بازنخواهم گشت.

این کنش‌گرِ کوچکِ "بی‌قدرت" را نمی‌رسد که عمل خود را بر چنان تصمیم‌گیریِ مهمی از سوی حاکمیت تأثیرگذار بپندارد. لذا از مخاطبان تقاضا می‌کنم این کنش کوچک را صرفاً در حکم فریادِ استمدادِ ملتمسانه‌‌ای تلقّی کنند جهت فراخوانیِ همگان به تلاش در این راستا؛ دعوتی از گوشه‌ی همان مسلخی که در انتظارِ این فاجعه است.

این روزها احمدرضا جلالی یکی از بی‌پناه‌ترین انسان‌ها روی زمین است.

نگذارید جلالی را اعدام کنند.

نه، اصلاح می‌کنم:

نگذارید جلالی را ۱۰۰ بار اعدام کنند!

فرهاد میثمی

۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۱

بند ۴ زندان رجایی‌شهر

سون حادیثه‌لر

  • امضالارین یئری

    اوستان ایمضالارین ساییسی
    البرز ایالتی 36
    اردبیل ایالتی 11
    بوشهر ایالتی 7
    چهارمحال و بختیاری ایالتی 1
    دوغو آذربایجان ایالتی 31
    فارس ایالتی 27
    گیلان ایالتی 19
    گولوستان ایالتی 5
    همدان ایالتی 3
    هرمزگان ایالتی 2
    ایلام ایالتی 1
    اصفهان ایالتی 53
    کیرمان ایالتی 5
    کیرمانشاه ایالتی 8
    خوزیستان ایالتی 15
    کهگیلویه و بویر احمد ایالتی 4
    کوردیستان ایالتی 6
    لوریستان ایالتی 8
    مرکزی ایالتی 7
    مازندران ایالتی 15
    قوزئی خوراسان ایالتی 1
    قزوین ایالتی 6
    قوم ایالتی 4
    رضوی خوراسان ایالتی 31
    سیمنان ایالتی 6
    سیستان و بلوچستان ایالتی 3
    خوراسان ایالتی 2
    تهران ایالتی 366
    باتی آذربایجان ایالتی 8
    یزد ایالتی 3
    زنگان ایالتی 7
    بو دیلیکچه ایندییه‌جن 1.384 ایمضا توپلاییب‌دیر. 78% ایران‌دان، 22% حدودوندا ایسه خاریجدن گلمیشدیر. ایران خریطه‌سینده ایمضالارین ترکیبی حاققیندا داها آرتیق بیلگی الده ائتمک اوچون بورا کیلیکله‎‌یین.
  • سون ایمضالار

    1. اعدام نکنید

    2. نه به اعدام

    3. لغو اعدام ودیپورت جلالی

    4. نه به اعدام

    5. نه به اعدام

  • به‌روز رسانی

    به روز رسانی: ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱، نامه دوم فرهاد میثمی از زندان رجایی شهر
    نامه دوم فرهاد میثمی از زندان رجایی شهر:

    تصمیم‌گیرانِ اجرا یا لغوِ اعدام دکتر جلالی در نظر بدارند ...

    تصمیم‌گیرانِ اجرا یا لغو اعدام دکتر جلالی که اعلام کرده‌اند حکم را تا پایان اردیبهشت اجرا می‌کنند، ممکن است دچار یک اشتباهِ محاسباتیِ بزرگ شوند. آنان ممکن است تصوّر کنند که با اجرای اعدام، کنش‌گرانِ داخلی یا بین‌المللیِ معترض به این امر را در برابرِ عملِ انجام‌شده قرار خواهند داد، و چون دیگر کار از کار گذشته، تداومِ کنش‌های اعتراضیِ مربوطه نیز موضوعیتی نخواهد داشت؛ آب‌ها هم کمی بعدتَرَش به‌کلّی از آسیاب می‌افتد. امّا آن تصمیم‌گیران بدانند که اگر به‌دنبالِ این خطای محاسباتی حکم را اجرا کنند، کنش‌های مربوط به آن نه تنها فروکش نمی‌کند بلکه اندوه و خشمِ مشروعِ ناشی از آن می‌تواند در قالبِ تداوم و حتّی تقویتِ آن ایستادگی‌های خشونت‌پرهیز بروز کند. کنش‌گرانِ خواستارِ لغو این اعدام در صورتِ اجرای احتمالیِ آن به خانه نخواهند رفت بلکه از همان‌دَم درباره‌ی تداومِ کنش‌هایشان در قالب‌هایی بسیار متنوع و خلاقانه‌ می‌اندیشند.

    به سهمِ کوچک خود از کنج این مغاک به آن تصمیم‌گیران یادآور می‌شوم: در نامه‌ای که صبحِ شنبه ۱۷ اردیبهشت تحویل مقاماتِ زندان دادم، علاوه بر لغوِ اجرای اعدامِ دکتر جلالی، خواسته‌ی دومی را هم مرقوم کرده بودم (آزادیِ چند تن از زندانیانِ مدنی-صنفی که شرح دقیق‌تَرَش در همان نامه‌ی اداری آمده). به‌سببِ اضطراری بودنِ موضوعِ اول و اهمیّتِ تمرکزِ تلاش‌ها بر آن، خواسته‌ی دوم را از آغاز به‌صورتِ عمومی منتشر و مطرح نکردم؛ اما تصمیم‌گیران آگاه باشند که من تا زمانی که دوام بیاورم، اگر احیاناً با خبرِ اجرای اعدامِ مطروحه مواجه شوم، نه تنها پس از آن اعتصابم را نخواهم شکست، بلکه به‌ناچار همان یک‌سوم لیوان آب و قرص همراهش را هم قطع کرده، با عزمی راسخ‌تر بر خواسته‌ی دوم متمرکز خواهم شد. آن تصمیم‌گیران اگر بنا دارند تعامل با جامعه‌ی مدنی را به‌کلّ مسدود و به خواسته‌های مشروع آن به‌تمامی بی‌توجهی کنند، در نظر داشته باشند که این امر هزینه‌هایی بلاوجه هم به ارکان جامعه و هم به حاکمیت تحمیل خواهد کرد.

    اجرای اعدام جلالی را لغو کنید.

    باور کنید تصمیمی بخردانه خواهد بود و جلوگیرنده از بسیاری هزینه‌ها و خساراتِ پیشِ رو برای همگان.

    فرهاد میثمی

    ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۱

    بند ۴ زندان رجایی‌شهر

  • فرهاد میثمی بو دیلکچه‌نی یازدی

ایلگیلی دیلکچه‌لر

حوقوق و عدالتین حیاتا کئچیریلمه‌سی اوچون دیلکچه

دیلکچه وطنداشین سسی‌دیر. هر وطنداش ایسته‌دییی هر هانسی بیر موضوع‌دا دیلکچه یازا بیلر.

بیر دیلکچه یازین