زندانها بازنمای واقعیت جمهوری اسلامی
بسیاری از نویسندگانی که دربارهی زندانهای جمهوری اسلامی ایران تحقیق کردهاند به این نکته اشاره داشتهاند که برای شناخت درستِ این نظام باید بر زندانهای آن دقیق شد. (برای نمونه نگاه کنید به: محمدرضا نیکفر، الاهیات شکنجه؛ عبدی کلانتری، به اسم دموکراسی، اعترافات تلویزیونی؛ شهلا شفیق در گفتگو با رضا سیدحسینی، «تأثیر ادبیات زندان بر جنبش دادخواهی» ـ پادکست رادیو زمانه)
سیستم زندانهای جمهوری اسلامی از بسیاری جهات شبیه زندانهای همهی نظامهای توتالیتر قرن بیستم است، اما همواره چیزی مازاد بر این جهات را هم به نمایش میگذارد که مختص خودش است. این وجه خاص ناشی از ساختاری دولتی است که در ابزارهای کنترل و سرکوب «مدرن» است و مجهز به آخرین تکنولوژی در این حوزهها ــ اما همزمان، متکی به قوانین شرع قرون وسطایی هم هست که قوانین کیفری و نحوهی اجرای آنرا با فرمانهای الاهی و رستگاری اخروی پیوند میزند. پیوند این دو جنبهی اینجهانی و آنجهانی را در نوعی از الاهیات سیاسی میبینیم که مخالفان خود را همزمان «دشمن دولت» و «دشمن خدا» (مرتد، مشرک، محارب) میپندارد. در بسیاری موارد، انطباق مفاهیم سیاسی و الاهیاتی است که گفتار و کردار رهبران و ایدئولوگهای نظام را قالب میگیرد.
به این خصلت عام اسلامی وجه خاص شیعی را هم باید بیفزاییم. شیعیان در تمام طول تاریخشان تا امروز منتظر ظهور مهدی بودهاند، و مکتب شیعه دوازده امامی که مذهب حاکمان جمهوری اسلامی است منتظر ظهور «امام دوازدهم»! تئوکراسی شیعی ایران در گفتههای رسمی رهبراناش حکومتی است که باید بازآمدن «امام زمان» را تسهیل یا تسریع کند.
زندانهای این رژیم در تاریخ چهل و چند سالهاش مملو از کسانی بوده که اتهامشان «مفسد فیالارض»، «محارب»، «مرتد»، «زانی محسنه»، و نظائر اینها بوده. احکام کیفری را قضات «شرع» صادر میکنند. مجازاتها قرون وسطاییاند: تازیانه، قطع عضو، سنگسار، قصاص مرگ و شبیه به آنها.
رفتار زندانبانان جمهوری اسلامی ایران با مخالفان عقیدتیِ خود از ابتدای تأسیس تا امروز دستکم سه رویکرد داشته: ۱. تواب سازی، ۲. اخذ اعترافات اجباری، و ۳. قتل تدریجی در اثر عدم مداوای اسیر بیمار.
تواب سازی روالی است که زندانی عقیدتی باید از باورهای خود برگردد و «توبه» کند. این کافی نیست که مرتدان، بیخدایان، کمونیستها به جرم ارتداد به اَشَد مجازات برسند. آنها باید «ایمان» بیاورند. در دههی اولِ تأسیس جمهوری اسلامی، بسیاری از زندانیان اگر شانسی برای زنده ماندن داشتند فقط با «ایمان آوردن» و «بازگشت» به خدا و دین بود. آنها میبایست این بازگشت به دین را اثبات میکردند، از طریق همکاری با بازجویان و شکنجهگران!
اعترافات اجباری برای ناراضیان و مخالفان نیز سابقهای به قدمت خود نظام دارد: شلاق و شکنجه تا جایی که زندانی علیه خود «اعتراف» کند و هرآنچه بازجو و نیروهای امنیتی از او خواستهاند را به زبان بیاورد، بر اساس سناریویی از قبل تعیین شده، و این اعترافات اجباری خود «سند جرم» و مهمترین دلیل مجرم بودن متهم است برای دادگاه شرع.
قتل تدریجی زندانی زمانی است که بازجو تصمیم گرفته یک نفر را نابود کند اما مدرک محکمه پسندی برای مجازات رسمی اعدام ندارد. اسیری بیمار را بیدوا و بیمداوا به حال خود رها میکنند تا ذره ذره بکاهد و تحلیل رود تا برسد به آستان مرگ. در سالهای کرونایی، کسانی که پیشتر از بیماریهای دیگری رنجور بودند از این راه زودتر به پیشباز مرگ سوق داده میشوند. مرگ تراژیک بکتاش آبتین در ماه گذشته این شیوه از قتل تدریجی در زندان را به طرز دردناکی به نمایش گذاشت.
- دادخواست، ۱۶ فروردین ۱۴۰۰، جان بکتاش آبتین زندانی سیاسی در خطر است
بکتاش آبتین، فیلمساز، شاعر، نویسنده، منتقد، عضو کانون نویسندگان ایران و زندانی سیاسی در زندان اوین به کرونا مبتلا شد و بخاطر وخامت حالش به مراقبت پزشکی خارج از زندان نیاز فوری پیدا کرد. زندانبانان بیاعتنا به شیوع کرونا در زندان، او را تا لحظههای آخر در زندان نگه داشتند و زمانی او را نیمهجان به بیمارستان تحویل دادند که پزشکان به ناچار برای ادامه روند درمانش، بکتاش را در وضعیت کُمای مصنوعی قرار دادند، تا اینکه در ۱۸ دی ۱۴۰۰ خبر رسید بکتاش آبتین در بیمارستان طالقاتی درگذشتهاست.
هماکنون سه تن از همکاران بکتاش آبتین ــ کیوان باژن داستان نویس و روزنامهنگار، رضا خندان (مهابادی) منتقد ادبی، و آرش گنجی نویسنده و مترجم ــ در زندان بیمار هستند و در وضعیت وخیم بهداشتی به سر میبرند. ///
تیم دادخواست
جمعه ۲۲ بهمن ۱۴۰۰