به سوی خودمدیریتی مردم


نگین شیخ الاسلامی وطنی

۲۶ ژوئن ۲۰۲۴

در سفری به کردستان و گفتگو با فعالان سیاسی، دیدگاه‌های مختلفی در مورد آینده جنبش دموکراتیک مطرح شد. ایده‌های جدیدی در حال شکوفایی هستند که بخش مهمی از آنها را از جمله در بینش‌های نظری و مشی عملی حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) می‌توان مشاهده کرد. در اینجا خلاصه‌ای از ایده‌های ریاست مشترک پژاک، پیمان ویان و امیر کریمی در رابطه با دستیابی به دموکراسی در ایران آمده است.

تنش‌های جهانی و خاورمیانه

تنش‌های خاورمیانه بخشی از تنش‌های گسترده‌تر جهانی هستند که می‌توان آنها را جنگ جهانی سوم نامید. نیروهای هژمونیک مدرنیته سرمایه‌داری برای تسلط بر قرن 21 مبارزه می‌کنند و این منجر به پیامدهای گسترده‌ای خواهد شد. تغییرات قابل توجهی که قابل مقایسه با تغییرات ناشی از جنگ جهانی اول هستند پیش‌بینی می‌شود. خاورمیانه مرکز مهمی از این تغییرات است. ایالات متحده و متحدانش از طریق مداخله در عراق و افغانستان و مداخله در بهار عربی تأثیرات زیادی بر خاورمیانه گذاشته‌اند. اکنون توجه به ایران معطوف شده است. دولت‌ ـ ملت‌های منطقه، که محصولات قرن 20 هستند، با حمایت دولت‌هایی مانند روسیه و چین در برابر این تغییرات مقاومت می‌کنند. در میانه این درگیری، یک جبهه قدرتمند اما کمتر مورد بحث دیگر ظهور می‌کند: مردم، ملت‌ها، جوامع و هویت‌های منطقه. آنها خواهان تغییر هستند.

جبهه مستقل برای تغییر

در حالی که مداخلات خارجی منجر به تغییرات سیاسی شده‌اند، این تغییرات به ندرت منجر به دموکراسی واقعی می‌شوند و اغلب نتایج فاجعه‌باری دارند، همانطور که در افغانستان و عراق مشاهده شد. نیروهای اپوزیسیون اغلب تصویر زیبایی از مداخلات خارجی ترسیم می‌کنند، اما دولت‌های حاصل اغلب به روال گذشته و به همان اندازه فاسد و استبدادی هستند. مردم مجبور به انتخاب بین دو گزینه ضعیف هستند.

مردمی که مقاومت می‌کنند و هزینه‌های بالایی را تحمل می‌کنند، نتایج ناامیدکننده‌ای می‌بینند. با هویت‌های متنوع خود، این افراد می‌توانند سازمان‌های مستقل تشکیل دهند و خود مسیر خویش را ترسیم کنند، که ایجاد سیستم‌های مدیریتی و خودمدیریتیِ جایگزین باشد. تلاش باید همسو با این سازمان‌ها باشد، با هدف ساختن جامعه‌ای دموکراتیک که به طور مستقل فکر و عمل می‌کند.

خط سوم عمل سیاسی

این خط سوم نمایانگر عمل سیاسی یا تمرین یک جامعه دموکراتیک و سازندگان آن است. یک جامعه دموکراتیک منافع خود را می‌شناسد و خودمدیریتی را بر انتقال قدرت اولویت می‌دهد. این موضوع در مورد ایران، با تاکید بر انقلاب «زن، زندگی، آزادی» به وضوح قابل مشاهده است، که نشان داد تغییرات مورد نظر فقط به معنای «تغییر رژیم» نیست. جمهوری اسلامی ایران با وجود تعارضاتش با سیستم سرمایه‌داری جهانی، بخشی از همان سیستم است. کشورهای غربی، از جمله آمریکا و اروپا، هدفشان این است که جمهوری اسلامی را به طور کامل در سیستم جهانی ادغام کنند، به گونه‌ای که بقای رژیم تهدید نشود. آنها فاقد راه‌حل‌های جایگزین هستند و از جایگزین‌های مردمی واهمه دارند.

انقلاب زن، زندگی، آزادی

این انقلاب نشان داد که دولت‌های غربی، با وجود حمایت جهانی از جنبش مردمی، رژیم فعلی را ترجیح می‌دهند. تعارض میان مدرنیته سرمایه‌داری و خواسته‌های مردم در ایران از تعارض با جمهوری اسلامی بزرگتر است. نیروهای اپوزیسیون به نحوی ابزارگونه همچون اهرم فشار برای غرب عمل می‌کنند. آنها جنبش‌های اجتماعی را به صورت ابزاری می‌بیند. خواسته‌های دموکراتیک انقلاب «زن، زندگی، آزادی» با اهداف اصلاح‌طلبان جمهوری اسلامی و اپوزیسیون سنتی مغایرت دارد. این انقلاب ضرورت وجود یک جبهه سومِ مردمی را برجسته کرده است.

درگیری در عراق و کردستان

دولت‌های ترکیه و ایران، کشور عراق و اقلیم کردستان را به میدان نبرد خود تبدیل کرده‌اند. حملات هوایی روزانه، فعالیت‌های جاسوسی، ترور شخصیت‌های مخالف، تهدیدات سیاسی، و کشتار بی‌گناهان از وقایع رایج هستند. دولت‌های اقلیم کردستان و عراق به نظر می‌رسد به خواسته‌های ایران و ترکیه تسلیم شده‌اند. بسیاری از اردوگاه‌های احزاب کردی بسته و بازرسی شده‌اند و احزاب کردی به وضعیت پناهجویی کاهش یافته‌اند.

جنگ‌های نیابتی در منطقه ادامه دارند و تنش‌ها بین ایران و اسرائیل به سمت درگیری مستقیم پیش می‌روند. در این شرایط چالش‌برانگیز، ادامه مبارزات مردمی و دموکراتیک نیازمند ارزیابی‌های جدید، راه‌حل‌های نو و ریسک‌پذیری است. مشارکت گسترده زنان و مردم کرد در فعالیت‌هایی مانند روز جهانی زن و نوروز نشان‌دهنده عزم آنها برای ادامه انقلاب است.

نیروهای سیاسی باید علیه ساختارهای پدرسالارانه عمل کنند

رهبری مشترک مردان و زنان در سازمان‌های سیاسی یک گام اساسی است. حزب حیات آزاد کردستان (پژاک) نمونه‌ای از این رویکرد است که رهبری مشترک و برابری جنسیتی را در تمام بخش‌های خود پیاده کرده است. این مشارکت بهره‌وری مدیریت را افزایش می‌دهد اما تنها بخشی از راه‌حل است. برابری حقوقی و قانونی به تنهایی مسئله اصلی را حل نمی‌کند. مبارزات درون‌سازمانی علیه پدرسالاری و قدرت‌طلبی نیازمند حذف موانع سلسله مراتبی برای زنان است. پذیرش اراده زنان باید به یک هنجار فرهنگی در میان مردان تبدیل شود.

جنبش «زن، زندگی، آزادی» بیش از یک خیزش موقتی است؛ این یک انقلاب عمیق است. این حرکت تأثیر عمیق و غیرقابل‌برگشتی بر بافت ذهنی و فرهنگی مردم گذاشته و نشان‌دهنده گذار عملی به دموکراسی است. این یک انقلاب تکاملی است که فراتر از انقلاب‌های مبتنی بر قیام وشورش قرن بیستم می‌رود. جامعه خاورمیانه در حال شکستن ساختارهای قدرت قدیمی و سرکوبگر است و زنان نیروی اصلی آن هستند. جنگ تمام عیار جمهوری اسلامی ایران علیه زنان از ترس ناشی می‌شود. توانمندسازی زنان ساختارهای قدرت اجتماعی و سیاسی را هدف قرار می‌دهد و به دنبال ریشه‌کن کردن پدرسالاری، ناسیونالیسم و اسلام سیاسی هستند. این فرآیند انقلابی باید ادامه یابد.

روابط یک‌طرفه سازمان‌های سیاسی سنتی

سازمان‌های سیاسی سنتی و گروه‌های مخالف جمهوری اسلامی اغلب رابطه‌ای یک‌طرفه و از بالا به پایین با مردم دارند و وجود خود را ضروری می‌پندارند، تنها خود را قدرت تعیین‌کننده می‌بینند، و انتظار دارند توده‌ها بدون درک یا توجه به خواسته‌ها، افکار و روحیه انقلابی مردم از آنها پیروی و با رهبری بیعت کنند. در طول انقلاب «زن، زندگی، آزادی»، بسیاری از سازمان‌های اپوزیسیون به جای تحلیل و درک این جنبش، سعی کردند ایده‌ها و اهداف خود را تحمیل کنند. این امر اغلب با فلسفه اصلی انقلابی که علیه پدرسالاری، سلطه، و ناسیونالیسم بود، تضاد داشت.

نیروهای اپوزیسیون بیشتر بر تسخیر حاکمیت ایران تمرکز دارند تا آینده سیاسی و اجتماعی و فرهنگی این سرزمین. با استفاده‌ی ابزاری از انقلاب مردم، هدف اصلی‌ آنها به دست آوردن قدرت است. اما یک سیاست مردمی و دموکراتیک باید با اصول انقلاب «زن، زندگی، آزادی» همخوانی داشته باشد: مخالفت با انحصارطلبی، خودبزرگ‌بینی، انکار حقوق و هویت‌های اتنیکی و ناسیونالیسم مرکزی. سیاست‌ها باید فراگیر و چندگانه باشند، از همزیستی جوامع و ملت‌ها حمایت کنند و با هر نوع تمامیت‌خواهی مخالفت نمایند. یک راه‌حل دموکراتیک برای کردها و سایر خلق‌های ایران برای گذار به دموکراسی ضروری است. کردها باید به خودمدیریتی مشروع دست یابند و راه را برای ایران دموکراتیک هموار کنند.

ساختن یک ملت دموکراتیک

یک جامعه دموکراتیک با هویت چندبعدی می‌تواند به تعارض مرکز-پیرامون پایان دهد. ناسیونالیسم، که در مفهوم دولت-ملت ریشه دارد، مشکلات را حل نمی‌کند و به جای آن به منافع طبقات بالایی خدمت می‌کند، نفرت مبتنی بر ملیت را گسترش می‌دهد و به درگیری گسترده می‌انجامد. انقلاب «زن، زندگی، آزادی» مردم را از طریق همبستگی دموکراتیک متحد کرد، در حالی که ناسیونالیسم مبتی بر یک دولت مرکزگرا باعث تفرقه شد. پایان جمهوری اسلامی به طور خودکار منجر به تولد جامعه‌ای دموکراتیک و سازگار با محیط زیست نمی‌شود؛ این امر نیازمند یک فرآیند تکاملی مداوم است. انقلاب اجتماعی صرفاً سقوط یک دولت نیست بلکه به مبارزه مستمر برای آزادی و دموکراسی در تمام سطوح جامعه نیاز دارد. سازمان‌های آزادی‌خواه باید در همه این زمینه‌ها فعال باشند و بنیاد خودمدیریتی مردمی، تعاونی‌های اجتماعی، سازمان‌های زنان، سازمان‌های جوانان و مجامع زیست‌محیطی را تشکیل دهند.

دادخواست برای حق و تحقق عدالت

دادخواست صدای شهروندان است. هر شهروند می‌تواند در مورد هر موضوعی دادخواست تنظیم کند.

یک دادخواست بنویسید